tag:blogger.com,1999:blog-5446758209160382192.post1470983291551422184..comments2023-06-14T15:40:47.639+03:30Comments on پاییزهای رفته: بازگشت به زبان مادریUnknownnoreply@blogger.comBlogger1125tag:blogger.com,1999:blog-5446758209160382192.post-8735593930732170662011-03-12T01:26:30.706+03:302011-03-12T01:26:30.706+03:30اینجا یه دروغ گنده گفتم! گاهی که بدون ساین این شد...اینجا یه دروغ گنده گفتم! گاهی که بدون ساین این شدن میام به بلاگ سر میزنم نمیتونم کامنتها رو راحت فالو کنم... چون باید تکتک پستهارو چک کنم. اینترنت هم که وضعش معلومه! درنتیجه خیلی از کامنتهارو دیر دیدم و بعد از مدتی فکر کردم که اینجا من و تار عنکبوتها داریم باهم معاشرت میکنیم. لذا قهر کردم و حالم گرفته شد و رفتم تو قوطی! اما بعدها به این نتیجه رسیدم که من اینجا مینویسم به صرف نوشتن! که پسفردا نگن مرد و هیچ گهی هم نخورد! <br />تازگیا به این نتیجه رسیدم که من خیلی لوسم و زیادی از هربهی قهر سواستفاده میکنم!<br />امروز گالری بودم و یادم افتاد از تولد سال ۸۸ محسن باهاش قهر کردم... دلمتنگ شد براش! یکشنبه بیخبر و بیهوا میرم بهش سر میزنم! کاش اونم دلش تنگ شده باشه! کاش اونم آشتی کنه باهام!<br />دیگه دارم شر و ور میگم!هلولیکوhttps://www.blogger.com/profile/14184207131255977546noreply@blogger.com