۱۳۹۰ شهریور ۱۵, سه‌شنبه

آیدا آیدا آیدا... جهان جای عادلانه‌ای نیست...

وقتی به دست من می‌رسی روزهایت در حوالی من رو به پایان است و من نمی‌دانم. من سرسری می‌گذارنم‌شان. نه همه را ولی خیلی‌ها را. از انصاف بیرون نمی‌روم. بوده لحظه‌ها و روزهایی که ساکت کنارت نشسته‌م، - دیده‌م که با چه حرارتی حرف می‌زنی از آن‌چه تو را به وجد می‌آورد یا مکدرت می‌کند، شنیده‌م که می‌نشینی پشت پیانو و یکی یکی با انگشتان کوچکت درهای بهشت را می‌دوزی به پرده‌های اتاق و روتختی‌ت، و حس کرده‌م که با خنده‌های از ته قلبت چگونه خالص و کودک، هزار هزار پرستوی کوچک پر می‌دهی همه‌جا تا بنشینند بر کتاب‌ها، پیانو، پایه‌ی نت، سقف تاکسی‌ها، سیم‌های برق، خیابان‌ها، میز‌های کافه‌هامان، شانه‌های من و قلب کیومرث- و هیچ اشاره‌ای نکرده‌ام که قلبم دارد از عظمت خوش‌بختی‌م و غوغای درک عمق تو می‌ایستد. اما حالا که به قبل‌تر نگاه می‌کنم «کاش» در سرم دوار می‌گیرد. و از همه بزرگ‌تر این‌که: کاش از کنارت جم نمی‌خوردم!
جهان هیچ‌جای عادلانه‌ای نیست. کسی در جایی به دنیا می‌آید که حتا برای دست‌رسی به بعیدترین امکانات زندگی تنها باید تا سر خیابان برود و کسی برای غذا تمام جهان را هم که گز کند باز هم نگاهش باید به برهوت دست‌های خالی‌ش باشد. جهان جای عادلانه‌ای نیست وگرنه ما فریادمان در گلوهامان بلور نمی‌بست. وگرنه کسانی که مدام به زندگی‌هامان رنگ سیاه قلبهاشان را می‌پاشیدند قهقه بیرون نمی‌دادند به جای بازدم- راه دور نرو! از مانندهای همانی می‌گویم که چهار سال پیش مرا برای همیشه غصب کرد-. وگرنه پیرزن آن شب تنها در درگاه نمی‌ایستاد تا با گریه رفتن ما را نظاره کند. وگرنه تو برای رسیدن به خواسته‌ی ساده‌ت پا بر دل، کوله به دوش و اشک در چشم نمی‌رفتی تا ببینی آسمان‌های دیگر چه شکلی دارد.
حالا تو به سمت سرنوشت می‌روی و من تمام خوبی‌های جهان را می‌خواهم برای تو
آیدا: فرشته‌ی نگهبان موسیقی
پرنده‌ی کوچک خوش‌بختی من
ه
پ.ن: جاودانه برای تو می‌مانم ماندنی‌ترین من که بازگرداندی مرا به من از هیچ‌کجایی که سرد و تنها رها شده بودم!

۲ نظر:

  1. يكي از با استعدادترين كسايي كه تو زندگيم ديدم تويي. ، خيلي قشنگ مينيويسي هاله. جاي آيدا هم خيلي خاليه ايشالله هركجا كه هست موفق باشه :)

    پاسخحذف