گاهی نوشتن انقد سخته که نگو! چون بلخره قبل نوشتن باید فک کنی! و حالا بیا و درستش کن! چون دقیقن همین امروز بعدازظهر طی انقلابی درونی تصمیم گرفتی که دیگه فک نکنی! چون به یقین رسیدی که ای بابا! همین فک کردنه که داره دستی دستی به گا میددت! بله!
حالا نه اینکه اینارو بهمن به من گفته باشهها! نه! من خودم اینارو بلدم! مثه همهی احمقهایی که وقتی ازشون میپرسی فلان چیزو میدونستی میگن آره! حتا وقتی هنوز نگفتی اون فلان چیز چیه! من این دسته احمقهارو خوب میشناسم! همیشه عینک دارن! اگه نداشتن هم این چیزی رو عوض نمیکنه چون اونا واقعن یه عینک دارن! حالا مخفی یا هرچی! اما واقعن این عینک وجه لازمشونه چون با همین عینک به خلقا... گیر میدن و ایرادهای الاکلنگی میگیرن!
-این ایرادهای الاکلنگی از اصطلاحات دکتر قاسمی میباشد، بیشترین مورد مصرف: وقتی من و مامانم جلوی تلویزیون نشستیم و داریم فیلمهای هالیوودی تخمی یا سریالهای تخمیتره فارسیوان رو نگا- دقت کردید؟! ه ندارهها!- میکنیم. جواد، بابا یا همون دکتر- هرکدوم که خواستین صداش کنین، فقط تضمین نمیدم که حتمن جواب بده یا برخورده خیلی خوبی داشته باشه!- از اتاق خوابشون میآد بیرون و بدترین چراغ خونه رو- چراغ آینهی دمدر رو که نورش صاف تو چشمته وقتی رو کاناپهی جلو تلویزیون لم دادی!- روشن میکنه و دور خودش میچرخه و یه چیزی میپرسه راجع به لباسش: که مثلن رنگش خوبه؟ یا طرحش میخوره به طرح پیرهنه؟ یا چه میدونم خوبه رو تنم؟ یا چروک نیست؟ یا برشهاش بد واینمیسه؟ و من هر جوابی که بدم مهم نیست! چون عمومن شغل پارهوقت من ایراد گرفتن و غرغره! فلذا دکتر مجبور میشه جملهی جادوییشو از تو جیبش دربیاره و بکوبه تو صورتم این اخلاق گهمرغیمو! و منم لب کج کنم که اصن تقصیر منه که جواب میدم و اونم بگه جواب نمیدی که! گند میزنی به اعصاب آدم!-
اه اه اه! از دست این زبون من که انقد نیشداره! و متاسفانه هرکه در زندگی به من نزدیکتره نسیب بیشتری میبره از این ماجرا! همون: هرکه در این بزم مقربتر و این حرفا!
دقت کردین چه زیرپوستی اعلام کردم که معاشرت با من یهجور بزمه؟ خودشیفته قاسمی هستم ۲۴ ساله از اینجا!
بگذریم... کجا بودم؟ آها بحث این احمقهای همهچیز دون بود! اینکه من اینارو خوب میشناسم دلیلش خیلی واضحه!
شاید این کار من خیانت محسوب بشه چون یهجوریایی دارم اسرار مگو رو لو میدم! اما مهم نیست! فعلن تا اطلاع ثانوی درگیر جنون آنی محسوب میشم!
از دیگر اخلاقیات پسندیدهی این جماعت ورود به هر بحث مهم، غیرمهم، تخصصی، غیرتخصصی، عمومی و خصوصی و غیرهای میباشد. و تازه همیشه جملههارو با اما، ولی و به نظر ِ ، برعکس، اتفاقن و یا اصطلاحاتی از این دست شروع میکنند!
خیلی رو مخاند نه؟ تازه اگه مجبور باشین یکیشونو ۲۴ساعته تحمل کنین عمق فاجعه رو میفهمین! اینایی که شما بهش میخندین همه برا ما خاطرهست!
برگردیم به ماجرای فکر کردن و اینا! همه به من میگن که من بیخودی فکر میکنم! حق دارن بندهخداها! تازه بیخبرن که این قضیه منو درگیر یه بیماری جدید کرده! بــــــــــــــله! محبوب قلبهــــا!!! پــــــــارانویـــــــــــا!
امروز یه بندهخدایی خیلی ضمنی و زیرپوستی اینو حالیم کرد! اینا همهش عواقب ذهنیت چسبناک داشتنه! خب طرف مریضه دیگه وقتی هنوزم که هنوزه بعد ۷ ماه استعفا از محل کار قبلی هنوز داره کابوس اونجا رو میبینه هفتهای یهبار...!
فعلن بیاعصابم!
پسنگاری: دیدین؟! باز هم همین فکر کردن زد منو به گا داد! حالا هی انکار کنین!
پسنگاری۲: حتمن تا حالا فهمیدید که خودمم یکی از اونام! از همون اونا!
پسنگاری۳: دارم نسبت به جملات معترضه یه حالی میشم به خدا! یکی منو بگیره!
کاش یهدقه ساکت شم! ها؟ کاش یهدقه بشینم؟! ها؟! کاش بکپم ها؟!
کاش گیماور شم!
کاش تموم شم!
اه!
اگه خودتو فرمت یا ریست کنی لازم نیست که تموم یا گیم اور بشی .
پاسخحذفمن کلن ترجیحم اینه که باتریمو دربیارم بندازم دور! و از اونجایی که دیگه مدل من تولید نمیشه باتریم هم نایابه! خِلاص!
پاسخحذفاز بس که یونیکی .
پاسخحذفبیا اینم کمپلیمان .
اولا، یه کاری کردی که بگم خودتم عینک داری خانوم جان!
پاسخحذفثانیا، از همون عینی گیکیا؛ عین خودم!
ثالثا، چقدر فکر میکنی!!
رابعا، تو همینی هستی که هستی. اینو آیدا شیرازی داره میگه.
خامسا، همینجور که هستی خوبه؛ دستش نزن.
سادسا، ان الدایوِرتُ خیر الامور. اون آدما رو هم دایورت کن به همون جایی که خودت میدونی!
مخلص!
بزن زنگو .
پاسخحذفشما پسنگاری۲ رو لحاظ کن آباجی!
پاسخحذفماچ و نگاه خرانه از گوشهی چشم!
ثالثن تا سادسنتم تو حلقم که یه دونه باشی و جات رو سر منه!
خیلی هم مخ داری! شکسته بندی نکن!
من چرا اینقد بانمک شدم چند روزه؟
زدم! بربدار! یاخ یاخ یاخ! ینی خندهی شدید!
پاسخحذفعاشق این خنده هاتم "یاخ یاخ یاخ" مخصوصن هرت هرت هرت :)))))
پاسخحذف:)) دیوانهای بس که!
پاسخحذف