۱۳۸۹ شهریور ۲, سهشنبه
۲۴ سالگی
امروز ۴اُمین روز ۲۴ سالگی منه! نمیدونم چرا اما شب تولدم امسال یهو یه حس عجیب اومد سراغم! انگار قلبم بزرگ شد یهو! انگار اون همه درد و ناراحتی یهو بی سر و صدا رفتن پی کارشون. و البته به جاش یه جور شعف غریب همهی ذهنم رو پر کرد! یه جمله مدام تو سرم میچرخید اون موقع: هیچی مهم نیست... همه چی حل میشه! و برای اولین بار بعد مدتها یه قدرت عجیب تو خودم حس کردم! این که تو بتونی بگی مهم نیست و واقعن از ته دلت باشه... بدون شک نشونهی قدرته! حالا که من برای رسیدن به این لحظه تلاشی نکردم و اصلن در اون زمان خاص انتظارشو نمیکشیدم، میخوام دست کم برای نگه داشتنش همهی سعیام رو بکنم...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر