نگاه تو
میچکد
آرام آرام
از گوشهی چشم چپم
میسرد روی گونهام
و گوشهی چپ لبم
با دوستت دارم مانده در میان لبهای نیمهباز
یکجا مینشیند
نگاه تو میچکد از گوشهی چپ لبم
و جایی میان گلوگاه خستهام
لانه میکند کنار بغضی هزار ساله
بغض همیشهام
نگاهات میسرد از روی گردی همین بغض
میچکد از حنجرهام
میچکد بر سکوت این قلب خونچکان
و یادش میاندازد که باز هم صدا کند
تِ تپ... تِ تپ
میچکد
آرام آرام
از گوشهی چشم چپم
میسرد روی گونهام
و گوشهی چپ لبم
با دوستت دارم مانده در میان لبهای نیمهباز
یکجا مینشیند
نگاه تو میچکد از گوشهی چپ لبم
و جایی میان گلوگاه خستهام
لانه میکند کنار بغضی هزار ساله
بغض همیشهام
نگاهات میسرد از روی گردی همین بغض
میچکد از حنجرهام
میچکد بر سکوت این قلب خونچکان
و یادش میاندازد که باز هم صدا کند
تِ تپ... تِ تپ
به تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۸۹
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر