درد که به استخوان میرسد
حنجره تازه بیفریاد میشود
و چشم بسته میشود بر همه چیز
درد که به استخوان میرسد
اشک راه گم میکند بر گونهها
و گونهها این شیبهای همیشه
سیل میکنند اشکهای نابالغ را
حنجره از فرط فریادهای برنکشیده ورم میکند
مشت از زور گرهکردگی سفید میشود
خشم به دنبال منفذی میگردد تا سر ریز کند
و به جای تمام اینها
من تنها در خود غروب میکنم
حنجره تازه بیفریاد میشود
و چشم بسته میشود بر همه چیز
درد که به استخوان میرسد
اشک راه گم میکند بر گونهها
و گونهها این شیبهای همیشه
سیل میکنند اشکهای نابالغ را
حنجره از فرط فریادهای برنکشیده ورم میکند
مشت از زور گرهکردگی سفید میشود
خشم به دنبال منفذی میگردد تا سر ریز کند
و به جای تمام اینها
من تنها در خود غروب میکنم
به تاریخ ۱۵ خرداد ۸۹
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر