این روزها زیاد کم میآورمت. در خواب. پشت رل. موقع سفارش غذا. وقت بارکشی. با سیگارهای هر از گاهی و یواشکی. با صدا. بیصدا.
دوست داشتم ماهی تلسکوپی کوچکی باشم یک گوشه در یک فنجان شیشهای بزرگ. سر من با زمین و زمان دعوا کنی. اگر یک روز به من سر نزنی خودم را به دیوارهای شیشهایم بکوبم و اگر افاقه نکرد شیرجه بزنم به دنیای خشک تو.
پ.ن. ما آدما شیرجه میزنیم تو آب ماهیا. خب اونام حق دارن. گیرم دلایلمون با هم زمین تا آسمون توفیر داشته باشه...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر