اینکه من از بیست و پنجم امرداد گذشته اینجا چیزی ننوشتم خیلی حکایت پشتشه. اونایی که منو بیشتر و از نزدیک میشناسن خب خیلیهاشو میدونن. خیلیهاشم نه. من وقتی حالم عادی نیست یا روزی بالای دوتا پست میذارم یا مدتها پیدام نمیشه. حد وسط ندارم خلاصه.
.
چند وقت قبل روی پل جویی قلبم داشت از شدت هیجان متلاشی میشد برای همین روی منبر بودم و با سرعت هفت هشت کلمه بر ثانیه حرف میزدم.
.
محمد امروز دندونپزشکی داشت. میدونید که دندونپزشکی شوخی نیست. خصوصن که پای عصبکشی درمیون باشه.
.
عطی فردا عکاسی از سایت پروژه داره فلذا میریم حوالی تجریش و دربند و اون داستانا. آخرین بار که اونجا بودم پلیس امنیت اخلاقی بنده رو ضبط نموده و بهسان گوسپندی بار ون نموده و به بازداشتگاه موقت منتقل همی کردند.
.
گاهی آدم چیزهایی را گم میکند که قابل جایگزینی نیست. پینلاک پشت گوشوارههای میخی هم از همین دست میباشد.
.
من به فعل میباشد علاقهی خاصی میورزم. کلن هرچی به من بگن غلطه بهسان قورباغه استوایی با انگشتانی برجسته و نارنجی و البته پاستیلوار به آن میچسبم.
.
امروز دیگر آقای دکتر گندش را درآورد و پیشنهاد کافه و شام و گردش داد. همه را هم با هم. من هم تمام تلاشم را برای مودبانه رد کردن تمامشان به خرج دادم و گفتم لیلاجون هم بیاید و چون حس ششم میگفت نمیآید تیرم به هدف نشست. هرچند باز سه نفری میشد این اوضاع آکوارد مضحک را تحمل کرد.
.
بروید ملاقات با بانوی سالخورده و ماهی و گربه و آرایش غلیظ را ببینید. هرچند که پشت هرکدام این پیشنهادها دلایلی بس متفاوت لمیده است... مخصوصن همین آخری. جدیدترین اثر حمید نعمتا... یکی از بیست کارگردان ایرانی زندهی محبوب من.
.
اگر فیلم چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد را فیلمی حول محور الکلیسم و افراطگری بدانیم آرایش غلیظ گرتهی شادمانانه و بیقیدی از آن تم حول محور وید و مواد مخدر است.
.
تاسوعا و عاشورا نزدیک است و سفرهای ما هم.
.
امروز با آقای دکتر کلی کتابفروشی گز کردیم تا بدوبدو کتابهای کرسهای جدید زبان را بررسی نموده و یکی را منباب ادامهی کلاس برگزینیم. به دلیل راهنماییها و کمکهای بیدریغ همیشگیشان این آوانسهای ویژه را از معلم سگاخلاق و بیاعصابشان دریافت میکنند.
.
در فکر برگزاری سلسله ورکشاپهایی هستم که احتمالن تقش بعدها بلند خواهد شد.
.
خوابم میآید و اصلن دوست ندارم به روی خودم بیاورم که در آستانهی دههی چهارم زندگی و پس از این عمر دراز که از خدا گرفته و همسن خر علی گچی شدهام این پست آن هم بعد از این همه وقت درست عین نوشتههای دوران راهنمایی و برنامهی کسشعر اکسیژن و مطالب خنک چلچراغ شده. شما هم به روی مبارک من نیاورید.
.
هرچیز را در زیر آسمان وقتیست...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر