آدمها به زعم بنده دو دستهاند. یا پنیربازند یا نه. حد وسط ندارد. حالا اینکه اولی چیست و دومی کداماست داستان دارد.
پنیرباز کسی که پنیر را نمیخورد. با پنیر معاشقه میکند. به مفهوم کلمه. پنیر از هر نوعی که گیرش بیفتد اولقلم مدح و ثنا و قربانصدقه است که جاری زبانش میشود. زبانی که در اقیانوسی از بزاق مترشحه غوطه میخورد.
بعد مرحلهی فینگرینگ یا انگشتبازی آغاز میشود. بله. به همین چندشناکی. سرد و گرم بودن پنیر اینجا زیاد مطرح نیست. هرچند دومی قطعن میتواند به تاولهای جانسوز سر انگشتان و بعضن زبان و مخاط داخلی دهان و لبها منجر شود ولی هیچکدام اینها برای یک پنیرباز مطرح نیست. تو گویی خار مغیلان در ره رهروان راستین طریقت.
مرحلهی بعد گذاردن پنیر در دهان است. این مرحله هیچ ربطی به جویدن و بلع ندارد. این مرحله آغاز خروج یک پنیرباز از حالت بیصدا به حالت ابراز تحریک از حنجره و تارهای صوتیست. صداها معمولن با مممم یا یک مــــــــــــــــــ ممتد شروع میشوند. دومی کشیدهتر ولی اولی مشدد است. یک پنیرباز اصیل توفیر اینها را میداند.
وقتی صدای نیمهصامت مـــــ به آآآآ و هااااااا و هووووم از این دست تبدیل شد یعنی پرزهای چشایی درگیرند. در این مرحله مغز یک پنیرباز تواناییهای شنیداری، دیداری و حتا دربرخی موارد لامسهی خود را به حداقل ممکن شرایط حیات میرساند. به زبان سادهتر هوشیاری کمتر از این مقدار از دید بیرونی نافی زندگی بوده و فرد مرد تلقی خواهد شد.
پنیربازهای خیلی حرفهای در این مرحله زیادتر میمانند. بارها قلپ قلپ بزاق را پایین میدهند و با معیت زبان و عضلات دهان پنیر را در اسارت کام نگهمیدارند.
حالا مرحلهی جویدن آغاز میشود. حتا درمورد پنیرهای خامهمانند و نرم، به اصطلاح فرنگیون سافت دندانها از این مرحله کنار گذاشته نمیشوند. زبان بهسان مالهی اوسای بنا لایههای پنیر را به جدار پشتی-داخلی دندانها میکشد و بعد با لذت دوباره همه را جمع میکند. در این مرحله فرد پنیرباز از زندگی هیچ نمیفهمد. میشود از او هر اعترافی گرفت. اوج لذت در این مرحله به دست میآید. چرا که مرحلههای بعدی دچار فرود و کرختی ویژهای هستند.
بعد از این طولانیترین مرحله که بسته به ردهی پنیربازیت فرد به طول میانجامد مرحلهی بلع رخ میدهد. مرحلهی بلع فرآیندی کاملن مازوخیستیک دارد. دیده شده که پنیربازها بهسان چرندگان به نشخوار روی میآورند. ذره ذره آن مخلوط نرم مردافکن را پایین میدهند و توامان حس شعف و پشیمانی وجود فرد را فرامیگیرد.
این مراحل در هر لقمه تا دسترسی به مرز ترکیدگی و اشباع روی میدهد. هر لقمه به زعم پنیربازها لذتی برابر با سکسی آتشین و شیدایی و عاشقانه دارد. پس این را جز پنیربازها درک نخواهند کرد. از مراحل نشئگی و خماری و اینها هم میگذرم چون به احتمال قوی تبلیغ فساد و فحشا تلقی خواهد شد.
هر کس که در این کتگوری قرار نگیرد پنیرباز نیست. نداشتن تجربهی حتا یکی از مراحل مشروحه در بالا نیز فرد را از احراز این مقام رفیع بازمیدارد.
توضیح واضحات: به ای کل اشکال مشتقه از شیر چارپایان علفخواری که از فرآیند بریدن و کپک زدن حاصل خواهد شد پنیر گفته و شایستهی احترام میشوند. پنیرباز پنیر را بر تخم چشم میگذارد و اگر نه جز همان دستهی دیگر موجودات فانیست.
پنیر آبی و کپکی و شور و ترش و سفت و کهنه و ال و بل و فلان و بیسار نمیخورم پنیربازان را شایسته نیست و مناسب همان دیگران است.
اتمام حجت نیز اینکه: از شیر سویا پنیر تولید نمیشود. آنچه به توفو معروف است فحشیست به جامعهی بشری اعم از پنیرباز و پنیرساز و سایر اقوام وابسته.
و من ا... التوفیق
والسلام
به سنهی هزار و چهارصد و سی و پنج هجری قمری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر