۱۳۹۳ آبان ۴, یکشنبه

برگشت ناپذیر

تلویزیون سریالی نشان می‌داد به اسم فاطماگل. این سریال به دلیل به نمایش گذاشتن صحنه‌های تجاوز چند جوان مست به یک دختر در تولیدات تصویر ترکی و در مرحله‌ی بعد خریداری شدن‌ش توسط شبکه‌های ایرانی پرمخاطب برای پخش سریال مهمی‌ست. این‌ها را می‌گویم تا تاکید کنم به صرف ترکی بودن سریال‌ها و چیپ بودن کار شبکه‌های فارسی‌زبان نمی‌شود و نباید همه چیز را از بیخ و بن زیر سوال برد. می‌گویم تا نیاز به تحقیق و موشکافی در آسیب‌شناسی این امر بیشتر به چشم خودم و اطرافیانم بیاید. نسل مادران ما دست کم چهل درصد از زمان روزانه‌ی خود را پای همین برنامه‌های به زعم ما اراجیف سپری می‌کنند. این نکته به طرز مرگ‌باری مهم و غیرقابل انکار است. خیلی‌هامان الان می‌گوییم که نه در خانه‌ی ما چنین نیست و چنان است. این در اشل بزرگتر چیزی را تغییر نمی‌دهد. این خیل عظیم زنان افسرده تاثیر می‌پذیرند و اگر شاغل باشند بلاواسطه و اگر نه با واسطه این تاثیر را به اجتماع منتقل می‌کنند.
صدای زنگ‌های خطری در بادها گم می‌شود که بعدها پشیمانی‌ش می‌ماند برای ما و حسرت‌ش می‌ماند برای ما و بدبختی‌ش برای نسل‌های آینده.
تمام این مزخرفات را نوشتم چون آن صحنه‌ی تجاوز کالکتیو مموری مرا بیدار کرد. چند دختر در این شهر، در این کشور، در این منطقه، در جهان سوم و حتا جهان پیش‌رفته رویای شیرین عشق خود را قربانی خواست دیگران دیده‌اند؟ چند دختر تا ابد از یکی از اصلی‌ترین نشانه‌های عشق منزجر خواهند بود؟ تجاوز چیزی‌ست که حتا اگر از نگذرانده باشی‌ش رد تلخ و شوم‌ش را تا ابد در حوالی زمان و مکان رویداد می‌توانی ببینی. قربانی‌ش که خود منبع لایزال تولید این سیاهی‌ست. حتا اگر لب‌خند بزند. حتا اگر به روی خودش و شما نیاورد. حتا حتا حتا اگر سال‌ها با متجاوز‌ش زیر یک سقف زندگی کند...
خاطره‌ی جمعی مقوله‌ی دردناکی‌ست. تجاوز مقوله‌ی دردناکی‌ست.
و تمام این نوشته‌ها در حیطه‌ی جسمانی‌ست که نمود پیدا می‌کند. در زمینه‌ی روانی همه‌چیز غیر ملموس‌تر است. شما با یک لب‌خند، یک نگاه، یک حرف نابه‌جا، یک انتقال انرژی نادرست حد را می‌شکنید. مرزها را از بین می‌برید و تلخی ماجرا این است که تجاوز روانی نه دیده می‌شود نه می‌شود بر اساس‌ش اقامه‌ی دعوا کرد. هرچند که داستان تجاوز به عنف هم خیلی دورتر از این حلقه فرو نمی‌افتد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر