انگشت دوم پای راستم رو گرفته تو دستش و هی میکشه سمت خودش. انگشتم داره درد میگیره، اما به روی خودم نمیآرم.
حرف که بهش بزنی مثه دیو تنوره میکشه...
دوده میده بیرون مثه اتوبوس بنز قدیمیهای شرکت واحد.
باز باید بیفتم به جون خونه که یا لایه سیاهی از روی همهچی پاک کنم...
حرف که بهش بزنی مثه دیو تنوره میکشه...
دوده میده بیرون مثه اتوبوس بنز قدیمیهای شرکت واحد.
باز باید بیفتم به جون خونه که یا لایه سیاهی از روی همهچی پاک کنم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر