۱۳۹۰ آبان ۸, یکشنبه

میم

دخترک ساده و سبک‌سری این حوالی‌ست که از بس خود را نوشته‌هایش را جدی می‌گیرد مرا به خنده می‌اندازد!

پسرک عاشق پیشه هم میان او و عقده‌های دوران بلوغ گیر افتاده... یاد نمایش‌های کمدیا‌دل‌آرته‌ی قرون وسطا می‌افتم.
حالا به هر کی می‌خواهد بر بخورد، این‌جا قانون چهاردیواری اختیاری هنوز پابرجاست، گور پدر ناراضی...
پ.ن: یک عمر یادم دادند که فحش بشنوم و دم نزنم! حالا می‌خواهم مزه کنم آن سوی خط بودن را...
پ.ن.ن: خیلی هم مزه نمی‌دهد، مثل خود آن فحش‌دهندگان است حس‌ش. طعم تلخ گس کونه‌ی خیار می‌دهند همه‌شان... 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر