۱۳۹۰ آبان ۸, یکشنبه

نیل

سیگار میان انگشتان لاغر و بلندش یک‌وری ایستاده، دود از میان لب‌هایش پیچ می‌خورد به سمت سقف. لاک‌های سیاه روی ناخن‌های کوتاه‌ش جسارت عقیمی دارد، مثل جیغ کوتاهی از سر ترس که غافل‌گیری در گلو خفه‌ش می‌کند. ناخن‌های پا ولی سرخ‌ند و اغواکننده با زیرسیگاری روی زمین بازی می‌کنند. دست دیگر فندک را نگه داشته و گاهی جرقه می‌پراند به آسمان. موهای سرخ کوتاه و گردن تراشیده ترکیب خوبی می‌سازد تا یک نقاش یا عکاس را به التماس وادارد. حوله‌ی سفید بلند بدن نازک‌ش را تنگ در خود گرفته میان سینه‌ها در هم پیچیده. قطرات آب آرام روی ساق پاها به پایین می‌سرند. انگشت سبابه با تحکم بر کمر سیگار می‌کوبد. لب‌ها کمی باز می‌شوند تا دود را باریک و کشیده بیرون دهند و چشم‌ها محو شدنش دنبال می‌کنند.
این متن خیلی سانتی‌مانتال است.
درست مثل نویسنده‌ش...
درست مثل سوژه‌ش...
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر