۱۳۹۰ آبان ۱۵, یکشنبه

اولین منم...

ذوق رو تو چشماش می‌بینم. با این‌که خود چشم‌هارو نمی‌بینم.
ذوق رو تو صداش می‌شنوم. با این‌که خود صدا رو نمی‌شنوم.
خوش‌حاله
من اولین آدم اون سرزمینم.
با ذوق می‌دوم تو پیجی که با اون لینک باز می‌شه. به گوشه‌ی چپ بالا نگاه می‌کنم. دنبال دیدن حروف لاتین‌م که بگه فالو. کلیک می‌کنم. می‌گه علنن؟ می‌گم آره علنن! می‌خوام همه‌ی دنیا بدونن که من فکر می‌کنم رو زندگی یه نفر توی یه برهه یه تاثیر خوب داشتم.
همه‌ی دنیا اینو نمی‌دونن. هیچ‌وقت هم نمی‌فهمن. خودشم حتا شاید نفهمه. اما حس کسی رو دارم که بعد از بودن با یه نفر تازه می‌فهمه اولین بارش بوده. نه از روی کلمه‌هاش... از روی لرزش دست و نگاهش...
اولین‌بار اون آدمه تو رو می‌بره به این سمت که بگیریش تو بغلت و بگی آروم باش جوجه. من این‌جام. همین جا هم می‌مونم...

۱ نظر: